- بی دیدار
- بی جمال، زشت
معنی بی دیدار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوش منظر و خوش آیند در دیدار، پدیدار، روشن
بی پرستار و غمخوار
پری رخسار پری پیکر پری منظر
پری رو، پری رخسار، پری چهر
بی معبر، احتیاط نکردن
بی چشم، نابینا، کور
تند، سریع، بی درنگ، برای مثال مرد مزدور اندرآغازید کار / پیش او دستان همی زد بی کیار (رودکی - ۵۳۶)